اجتماعی

فیلم زمانی که باقی می‌ماند The Time That Remains 2009

«ای رؤیای سرسخت ما، هنوز پابرجایی؟»
فیلم «زمانی که باقی می‌ماند[1]» اثر ایلیا سلیمان کارگردان فلسطینی، دوران پس از اشغال فلسطین و تشکیل اسرائیل را روایت می‌کند. در یکی از روزهای بهار سال 1948 صدها هزار فلسطینی از خانه و کاشانه‌ی خود توسط نیروهای مسلح اسرائیلی بیرون رانده‌ و آواره شدند. این روز به نام روز نکبت یا «یوم النکبه» معروف شده است. در روزهای بعد از روز نکبت 15 هزار فلسطینی کشته و بیش از 750 هزار نفر(نیمی از جمعیت فلسطین) اخراج(به اردن یا لبنان و سوریه) یا از خانه‌ی خود رانده شدند. این روز، روز استقلال(!) اسرائیل نام دارد.
روایت ایلیا سلیمان روایتی طنزآمیز است. طنزی تلخ و سیاه. رانده شدن ناگهانی از خانه و کاشانه‌ی خود برای تمام فلسطینیان در آن زمان باورنکردنی بود. چقدر ساده و ناگهانی عده‌ای مسلح صهیونیست زمین‌ها و خانه‌های مردم فلسطین را غصب کردند. هر که بر سر راهشان بود هم کشتند.
ایلیا سلیمان در نقش خودش به کرانه باختری بازمی‌گردد. و فیلم از یادآوری گذشته، از وقایع روز نکبت و خاطرات پدرش آغاز می‌شود. فؤاد اسلحه‌سازی اهل ناصریه و عضو نیروی مقاومت فلسطین است. نیروهای اسرائیلی می‌آیند و همه را قلع‌وقمع می‌کنند. ناصریه(نازارث) شهری که به روایت مسیحیان عیسی در آن کودکی و نوجوانی خود را گذرانده به‌راحتی تسلیم نیروهای مسلح صهیونیست می‌شود.
هر چه به جلوتر می‌رویم روایت کندتر و فاصله‌ی شخصیت‌ها با واقعیت دورتر می‌شود. فرزند فؤاد که همان ایلیا سلیمان است بزرگ می‌شود و تماسش را با سرزمینش و اطرافش از دست می‌دهد. او تحت سلطه‌ی رژیم اسرائیل درواقع این‌گونه تربیت می‌شود. فیلم‌های سبک «پرورشی» زندگی یک نوجوان تا بزرگ‌سالی‌اش را روایت می‌کند و روند رشد شخصیت را تصویر می‌کند. در این فیلم‌ها شخصیت بزرگ و بزرگ‌تر می‌شود و با افراد بیشتری ارتباط می‌گیرد و سطح تماسش با جهان گسترش پیدا می‌کند. اما روند رشد شخصیت در فیلم «زمانی که باقی می‌ماند» وارونه است. شخصیت اصلی داستان هرچه جلو می‌رود مسخ‌ ,  و بی‌حس می‌شود و در میان‌سالی نسبت به محیط اطرافش کاملاً بی‌تفاوت شده‌است. در دوران پیری دیگر هیچ‌چیزی از او باقی نمانده است. او یک بیگانه‌ی واقعی است. تنها چیزی که مانده، خاطراتی است از فلسطین که هرگز تجربه نکرده است.
فیلم «زمانی که می‌ماند» روایت ملتی است آواره که تمام آن چیزی که یک ملت داشته از آن دریغ شده است. رژیم آپارتاید اسرائیل ملتی را آواره و در بزرگ‌ترین زندان روباز جهان یعنی غزه محاصره کرده است. باقی‌مانده‌ی ملت فلسطین میان دیوارها و حصارها و ایست‌های بازرسی در کرانه باختری محبوس‌اند. چند میلیون نفر دیگر در کشورهای همسایه و جهان پراکنده و آواره‌اند. احساس نابودی و بیگانگی ایلیا احساس مشترک آحاد ملت فلسطین بود. و قدرت فیلم در این بود که کسانی مثل ما که فلسطینی نیستیم را همراه این مسیر سرد بیگانگی می‌کند. اما همه چیز نابود نشده‌است. چیزی باقی‌مانده است. و بر عهده بیننده است که آن را بیابد. چیزی که ارزش زیستن دارد. چیزی که نه تیره و مبهم از پشت جداری تیره‌وتار بلکه چیزی روشن، شفاف، مستحکم، قوی و پابرجا است. چیزی که انگار روبروی ماست. و آن چیز زنده است.

فیلم زمانی که باقی می‌ماند The Time That Remains 2009

سرِ سازگاری ندارد با ما این باد، دست در دستِ دشمنِ ماست
بادِ جنوب، چه گذرگاهِ باریکی‌، ما رودرروی تاریکی
انگشت‌ها را بلند کرده‌ایم، به نشانه‌ی پیروزی، شاید تاریکی روشنایی شود
بالا می‌رویم از درختِ رؤیا، ای نهایتِ زمین
ای رؤیای سرسختِ ما
هنوز پابرجایی؟

محمود درویش

[1] The Time That Remains
(2009),Elia Suleiman

دانلود فیلم The Time That Remains بهمراه زیرنویس چسبیده فارسی

فیلم زمانی که باقی می‌ماند The Time That Remains 2009

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا